آزمینآزمین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

پسر گلم آرمین، عشق مامان و بابا

تقدیم به عسلم، پسر عزیزم، کسی که با خنده هاش و شیرین کاریهاش تمام غمهام رو فراموش میکنم.

 

 

 

امروز به تو نگاه میکنیم، به زمانی که چشم گشودی و آغوش زمان ضربان قلبش را با تو یکی نمود و زندگی ما یکبار دیگر اینبار با تو آغاز شد.

♡ با تو زندگی رنگ دیگری دارد♡ ♡ ♡ تولدت مبارک پسر مهربونم

در کنار بودنت من حس رویا می کنم با نگاه گرم تو هر لحظه غوغا می کنم در هیاهوی زندگی ,   در بی کران آرزو با نسیم عشق تو هر لحظه غوغا می کنم در وجود نازنینت غرق بوسه تا خدا من تورا هر لحظه با لبهای خود جامی کنم   در کنارم هستی و زیبایی و عشق و نفس من تورا در زیبا ترین شعر جهان جا می کنم           صدای یک پرواز فرود یک فرشته آغاز یک معراج و شروع یک زندگی         پسر مهربون و عزیزم، آرمینم یک ساله شد. هوررااااااااا...
15 آذر 1392

مادر که باشی......

مادر که باشی باید پاهایی داشته باشی چون دو ستون محکم، گاهی دست در دست کودکت به آرامی راه بروی، آرام تر از یک مورچه و گاهی تند و استوار گام برداری تا کودکت را به سر منزل مقصود برسانی، مادر که باشی قلبت همیشه باید پر تپش باشد، گاهی باید همانند کودکت کوچک باشی و دنیا را از دریچه ی نگاه او بنگری و گاهی هم چنان بزرگ که یادت نرود مادری. وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه، اینقدر کوچیک که هیچ کس غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه. دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی.... دنیات میشه رنگها،‌عروسکها، با کودک شیر میخوری، با کودکت چهار دست و پا میری،‌ با کودکت رشد میکنی، بزرگ میشی، اینقدر بزرگ که همه میفهمن مادری، یه دفعه ای کوه ...
12 آذر 1392

رویدادهای جدید اواخر 7 ماهگی

عزیز دلم، جیگر مامان این روزها خیلی خیلی جیگر و ماه شدی عزیزم، ، خیلی بیشتر با خودت سرگرم هستی و بازی میکنی و میزاری مامی به کارهاش برسه، هر روز که میگذره خوردنی تر و دوست داشتنی تر میشی عزیزم، خیلی خیلی خیلی، اندازه یه دنیا دوست دارم پسر نازم . از خدا میخوام که توان و لیاقتی بهم بده که بتونم مامان خوبی برات باشم و تو پسر نازم هم در آینده،  پسر خوب و دوست داشتنی و مهربون مامان و بابا باشی جیگرم و قدردان زحمتای پدر و مادرت باشی. راستی تو این ماه چند اتفاق خوب افتاد: مامانت خاله شد عزیزم ، خیلی خیلی خوشحال شدم و اینکه یه دختر خاله و ناز و تپلی و دوست داشتنی به جمع ما اضافه شد عروسکم. البته خاله و دختر خاله نازت اینجا نیستن و فرسنگها از...
18 مرداد 1392

8 ماهگی پسر عسلم

پسر ناز و دردونه من عزیز دلم، به سلامتی 8 ماه از زندگی شیرینت رو سپری کردی و وارد ماه 9 شدی. مبارکه عزیزم   عروسکم، دیروز کلمه ماما رو گفتی، از خوشحالی داشتم بال در میآوردم. تازگیهام که سینه خیز رفتن رو یاد گرفتی دیگه یک جا بند نمیشی، مثلا همین امروز تو آشپزخونه مشغول کار بودم، دیدم سینه خیز بدو بدو داری میای طرفم، کلی هم ذوق کرده بودی که بالاخره موفق شدی خودت با پای خودت بیایی پیشم. ...
15 مرداد 1392

پسر خوشگل و خنده رو من 7 ماهه شد.

آرمینم، عزیز دلم، ناناز من ، این روزها خیلی بانمک و خوردنی شدی، مامی به قربونت بره ، عاشق خنده ها و شیطونیاتم، خوشگل مامان، تو خیلی خوش خنده و خوش اخلاقی راستی دو سه روزه هی بابابابا یا به به به به  و ق ق ق  و eeee میکنی ، قربونش برم بع بعی منه، تازگیهام تو روروئک میزارمت و باهات دالی موشی میکنم، کلی ذوق میکنی و دنبال منو و بابا میای، دیگه مامی برات بگه که از 5 ماهگی تقریباً تونستی غلت بزنی و تازگیهام کل خونه رو با غلت زدن جلو میری،  ...
13 تير 1392

اندر حکایت گردش با آرمینم

روز جمعه برای نهار تصمیم گرفتیم با بابایی و مامانی و خاله زهرا و بابا تو رو ببریم گردش پارک ملت، لوازم رو آماده کردیم و تو رو که از صبح نخوابیده بودی و بدخلقی میکردی و خوابت میومد آماده کردیم که بریم، با مامانی و بابایی توی پارک قرار گذاشته بودیم،  وقتی رسیدیم اولش خوب بودی و یه ذره به مامانی و بابایی و خاله زهرا خندیدی و بازی کردی ولی تا نهار خوردیم و خواستیم یه ذره استراحت کنیم و از فضای سبز و از گلهای لاله خوشگلی که توی پارک بود لذت ببریم، طاقتت تموم شد و هر کاری میکردیم آروم نمیشدی و ممه هم نمیخوردی، خلاصه که پارک رو  با صدای جیغ و فریاد خودت آهنگین کرده بودی،    خلاصه که روز خوبی نبود و بهمون خوش نگذشت و مامانی و...
4 تير 1392

5 ماهگی عسلم

آرمینم، نازنینم، خدا رو صد هزار بار شکر میکنم برای اینکه تو پیشمون هستی و تو رو داریم و  خیلی خیلی راضیم از اینکه تمام مدت در کنارت هستم و نظاره گر بزرگ شدنت هستم و لذت میبرم از اینکه لحظه به لحظه شیرینکاریهای جدیدت رو می بینم. قربونش برم با این تیپ خوشگلی که زدی، با این تی شرتی که خاله جون و مهربونت، خاله نرگس، از یونان برات آورده، دست گلش درد نکنه. قشنگم، ماهم ، آرمینم بعد از حموم     ...
17 ارديبهشت 1392